جدول جو
جدول جو

معنی لزاق الذهب - جستجوی لغت در جدول جو

لزاق الذهب
(لِ قُذْ ذَ هََ)
اشق است که صمغ طرثوث باشد. رجوع به اشق شود. لحام. شامل لحام الذهب و اشق است. (فهرست مخزن الادویه)... لزاق الذهب، لحام الذهب است و گفته شد. (اختیارات بدیعی). ابوریحان در صیدنه گوید: بعضی از او معدنی است و بعضی معمولی است که از بول کودکان سازند و طریق ساختن او چنان است که بول کودک را در هاون مسین کنند و بسیار صلایه کننند تا ثخین شود ’لس’ گوید او را از بول کودکی سازند که بالغ نشده باشد و وقت ساختن آن صمیم تابستان بود. ’دوس’ گوید از ارمینیه نوعی می آورند که رنگ او کراثی است و این نوع بهترین انواع اوست پس از آن قبرسی، و قبرسی را ’اشج’ گوید و ذکر او در حرف الف (یعنی اشق) گذشت. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان). صمغ و نیزداروئی دیگر که پیشاب کودک را در هاون مس سایند پس از مس و زنگارش چیزی منحل گردد و در آفتاب خشک کنند و آن نافع است جهت زخم خبیث. (منتهی الارب) ، لزاق الذهب، یطلق علی التنکار والاشق. (تذکرۀ ضریر انطاکی)
لغت نامه دهخدا
لزاق الذهب
اشج اشه (اشق تازی گشته آن) از ژدهای گیاهی اشق
تصویری از لزاق الذهب
تصویر لزاق الذهب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ قُذْ ذَ هََ)
صمغ اشترغاز است و آنرااشق نیز نامند. و از بهر آن الزاق الذهب گویند که بر کاغذها و دیوارها زرکاری بیشتر بر وی کنند. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به اشترغاز و اشترغار شود
لغت نامه دهخدا
(لِ مُذْ ذَ هََ)
تنکار. (بحر الجواهر). لحام الذهب، صناعی او تنکار است و معدنی او در بورق مذکور شد. (تحفۀ حکیم مؤمن). صاحب اختیارات بدیعی گوید: لزاق الذهب گویند و نیکوترین آن معدنی ارمنی بود آنچه معمول بود از بول کودکان بود و سرکه که در هاون مسین در آفتاب چندان میسایند که منعقد میشود و طبیعت آن گرم و خشک و حادّ و قابض و مسخن و معفن ّ بود و لذاع بود نه سخت گوشت بگدازاند و در جراحتهای دشخوار بغایت نافع بود و پاک گرداند و لحام الذهب را تنکار الصاغه خوانند و نه شنجار است و صفت شنجار در شین گفته شد
لغت نامه دهخدا
(قِ طُذْ ذَ هََ)
سنگی زرد است به سنگ زر نماید نشانش چون زر به سوهان برند و با خاک برآمیزند و آن سنگ را در آن خاک بمالند آن پاره ها را بخود جذب کند. (نزهه القلوب)
لغت نامه دهخدا
تنگار تنکار تنکار ونیکوترین آن معدنی ارمنی بود. آنچه معمول بود از بول کودکان بود و سر که که در هاون مسین در آفتاب چندان میسایند که منعقد میشود
فرهنگ لغت هوشیار